توهمات ابدی

به کاریکاتورها فقط نخندید!

توهمات ابدی

به کاریکاتورها فقط نخندید!

خاطرات مادران سودازده من

نقد نمایش «نام تمام مادران....» ساخته محمد رحمانیان

 

این نمایش نیز به مانند آثار دیگر این سالهای رحمانیان به شکل آیتم های مرتبط با یکدیگر ساخته شده است. فضایی شلوغ با دیالوگ های پینگ پونگی که به سرعت رد و بدل می شود و ضد و خورد دیالوگی میان کاراکترها و نهایتا توپ ماجرا که می افتد در زمین یکی از بازیگران و مونولوگ این بازیگر رو به تماشاگران بیان می شود و همین قالب تا پایان تکرار می شود.

مونولوگ ها با شور فراوان بیان می شود. درکل چیزی به نام بازی بدن در نمایش دیده نمی شود و فضا توسط کلام و بیان بازیگر ساخته می شود. فضایی که در تمامی آیتم ها ساخته می شود یک تراژی-کمیک پرشور و هیجان است. درست مانند آثار قبلی چون ترانه های قدیمی. احساس مخاطب در طی یک مونولوگ چند دقیقه ای از خنده به گریه یا برعکس تغییر می کند.

اینکه خلق چنین فضایی هنرمندانه صورت می گیرد یا خیر بستگی به دیدگاه هنری هر فرد دارد. مخاطب عام که دارای دیدگاه هنری نیست و هدفش لذت بردن است افسار احساساتش به دست فضای خلق شده توسط کارگردان افتاده و به سادگی تحت تاثیر قرار می گیرد و خنده و گریه را تواما تجربه می کند. اما هدف از نوشتن این مطلب بررسی نمایش «نام تمام مادران...» از جنبه های مختلف هنری و تلاش برای دریافت نزدیکترین شرح و وصف نسبت به چیستی این نمایش است.

«نام تمام مادران...» ادعای واقع گرایی ندارد. یک فضای کاملا خیالی خلق شده است و اثر حسی تمام آیتم ها به خصوص در مونولوگ ها به دلیل همین خیالی بودن فضا است. فضای خیالی به شدت اغراق آمیز تصویر شده است. اغراق صنعتی ادبی است که عموما در شعر به کاربرده می شود. نویسنده که از شیوه دیالوگ نویسی اش معلوم است که علاقه ی بسیاری به کلمات هم قافیه و ساختن شعر دارد، از ایجاد اغراق در توصیف خاطرات زنان برای خلق فضای تراژی-کمیک بهره می گیرد. این همان روشی است که روضه خوانها هم برای ایجاد شور حسینی در میان عزاداران از آن استفاده می کنند. اغراق در وصف پلیدی و قساوت یک جبهه و مظلومیت و پاکی جبهه دیگر. مظلومیت و پاکی به عنوان تز و قساوت و پلیدی به عنوان آنتی تز باید سنتز و جریانی ایجاد کند و این جریان همان فضای به شدت احساسی است که اکثر مخاطبان را با خود درگیر می کند.

بیان بازیگر نیز تاثیر شگرفی بر خلق فضا دارد. انطباق فرم اغراق آمیز بیان بازیگر با اغراق در مضامین، اثر حسی را تشدید می کند. هرچه این تز و آنتی تز فاصله ی بیشتری از هم می گیرند، اثر حسی و فضای پرشورتری ایجاد می شود. اوج این تضاد در مونولوگ فیروزه است. او پدری را توصیف می کند که دختر 12 ساله اش را اجاره می دهد و بخاری و کولر و مبلمان و لوستر خانه از همین طریق تهیه شده است! فیروزه اشک می ریزد و ماجرای تلخ خود را با بیشترین حس ممکن بیان می کند و به جایی می رسد که باردار است و نهایتا پدر جنین چند ماهه اش را با ضرب و شتم (ضربه در به پهلوی فیروزه) می کشد و فیروزه هنگامی که کودکش سقط می شود فریاد یازهرا می کشد!

چه کسی می تواند از چنین پدر خیالی متنفر نباشد؟ چه کسی مظلوم تر از دختر بچه ای 12 ساله است؟ و داستان تا چه اندازه برگرفته از ماجرای شهادت حضرت زهرا است؟ بنابراین واضح است که «نام تمام مادران...» یک روایت مدرن از همان روضه خوانی های سنتی است. تنها تفاوت در این است که روضه خوانها ادعای بیان حقیقت می کنند و خود را در حوزه رئالیسم قرار می دهند اما «نام تمام مادران...» چنین ادعایی ندارد.

تفاوت دیگر این است که در روضه خوانی حداقل برای شخصیت مظلوم شخصیت پردازی وجود دارد. بدین معنا که پارامترهای تشکیل دهنده ی شخصیت ائمه عموما یا بیان می شود یا به علت شهرت ایشان در میان عموم اکثریت با شخصیت ائمه آشنایی دارند. بنابراین کسی که با شنیدن ماجرای مظلومیت حضرت زهرا یا امام حسین گریه می کند در اصل دارد برای این دو «شخصیت» گریه می کند. نه برای یک تیپ مظلومیت که هرکسی می تواند در آن جایگاه باشد. چیزی که در نمایش «نام تمام مادران...» مشهود است ساخت تیپ هایی مظلوم از زنان است که هر کس دیگری می تواند جای او باشد. مخاطب نمایش دلش برای مظلومیت شخص فیروزه نمی سوزد، بلکه دلش برای یک دختر 12 ساله که به دست پدری فاسد گرفتار است می سوزد. به همین دلیل است که عمق اثرگذاری نمایش «نام تمام مادران...» به شدت کم است و به سختی می تواند پس از پایان نمایش ساعات یا دقایقی همراه مخاطب باشد. اتفاقی که مراسم روضه خوانی عکس آن رخ می دهد و عزاداران حتی تا چند روز هم تحت تاثیر مظلومیت معصومین قرار دارند. چراکه اثر حسی روضه در نهایت یک شخصیت کامل و تمام و عیار را با عزادار درگیر می کند.

اثر دیگری که «نام تمام مادران...» بر مخاطب مونث می گذارد ایجاد دوقطبی «زن مظلوم - مرد پلید». همان چیزی که بسیاری از زنان عمدتا شکست خورده را تحت تاثیر قرار می دهد. همان مدل فمینیسم ایرانی که برای احقاق حقوق زن ضدیت با مرد را در پیش می گیرد. مرد در این نمایش به شکل مهندسی کلاهبردار، شوهری هوسران، مردی سه زنه، پدری زورگو، عیاش و فاسد تصویر می شود. تنها در یک مورد مرد به مثابه ی پدری ایثارگر تصویر شده است که به شهادت می رسد. زن در نقطه ی مقابل مظلوم و پاک و از همه مهمتر بی اختیار! تنها زن به ظاهر با اختیار حقش را از مردان زورگوی محل با غش و ضعف گرفته است! این دیدگاه خودش جنسیت زده است. حرف از مظلومیت زهرا زده می شود اما حرفی از مردانگی علی نیست. این شیوه ممکن است به جبهه گیری برخی مخاطبان مذکر نیز بیانجامد.

در نهایت مضمون کلی نمایش تلاشی سطحی و گزینشی برای ارتباط برقرار کردن با زندگی حضرت زهرا دارد که در سطح جهیزیه و مهریه جریان یافته و در عمیق ترین حالت تنها به نحوه شهادت ایشان اشاره می کند. اینکه حضرت زهرا دو تن از امامان بزرگ شیعه را تربیت کرده اند از قافله ی دیالوگ ها و مضامین مردستیزانه ی نمایش جا مانده است. چراکه چنین مضامینی از زندگی حضرت زهرا نمی تواند با احساس مخاطب بازی کند و روضه خوانی را در تاتر تکمیل کند.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.