توهمات ابدی

به کاریکاتورها فقط نخندید!

توهمات ابدی

به کاریکاتورها فقط نخندید!

هنر نزد ایرانیان است و بس

(گوینده و مجری رادیو): شنوندگان عزیز در این لحظه در خدمت شما هستیم همراه با یکی از هنرمندان قدیمی و بزرگ کشورمون که متاسفانه هیچ وقت اونطور که باید ازشون قدردانی نشد. آقای محسن جوادی اصل نویسنده، کارگردان، نقاش،موسیقیدان بزرگ...با ما همراه باشید.

(صدای پخش موسیقی)

(مجری): امروز در خدمتتون هستیم با هنرمند بزرگ آقای محسن جوادی اصل. آقای جوادی اصل سلام.

(جوادی اصل): من هم سلام میکنم خدمت شما و مخاطبین برنامه

(مجری): آقای جوادی اصل شما آثارتون رو با کدام هنر آغاز کردید؟ 

 

(جوادی اصل): من هنر رو با موسیقی آغاز کردم.

(مجری): در زمینه موسیقی مهمترین آثار شما کدام هست؟

(جوادی اصل): در زمینه موسیقی من انقلاب بزرگی در ساختار سازهای موسیقی ایجاد کردم و سمفونی هایی نوشتم که دنیای موسیقی رو دگرگون کرد.

(مجری): اسم این سمفونی ها رو میشه بفرمایید؟

(جوادی اصل): من اسم خاصی روش نذاشتم چون اون موقعی که من این سمفونی ها رو نوشتم سلیقه موسیقی مردم نمیپسندید.

(مجری): پس کی این آثار مورد توجه قرار گرفت؟

(جوادی اصل): زمانیکه بتهوون و باخ آثار من رو اجرا کردند شنیده شد.

(مجری): بسیار عالی، پس شما تاثیر مستقیم بر قلب موسیقی جهان گذاشتید؟

(جوادی اصل): تاثیر که نمیشه گفت. موسیقی وین کلا نمونه برداری از آثار من بود در اون دوران.

(مجری): پس چی شد که موسیقی شما در کشور خودمون مورد استقبال قرار نگرفت؟

(جوادی اصل): عرض کردم که سلیقه عمومی چیز دیگری بود.

(مجری): چی شد که از موسیقی خارج شدید

(جوادی اصل): خوب برام دردسر ایجاد کرد و چند سالی رو به خاطرش حبس کشیدم

(مجری): میشه داستانش رو برای شنوندگان ما تعریف کنید؟

(جوادی اصل): بله. من در موسیقی به جایی رسیدم که تصمیم گرفتم یک آهنگ عامه پسند برای مردم بسازم. این آهنگ من خیلی محبوب شد و همه گوش میدادند. این آهنگ غم و شادی رو در خودش داشت و هم میشد در مجالس شادی ازش استفاده کرد هم مجالس عزا. بعد از مدتی آمار دیوانگان و افسردگی بالا رفت. محققین فهمیدند که در مجالس شادی آهنگ من انقدر شاد میکنه مردم رو که دیوونه میشن از شادی زیاد و در مجالس عزا هم طوری مردم رو ناراحت میکنه بلا استثنا افسردگی میگیرن.

(مجری):بسیار عالی. در خدمت شما هستیم با ادامه برنامه پس از پخش یک موسیقی از آقای جوادی اصل

(سکوت)

(مجری):خوب شنوندگان عزیز متاسفانه آلبومی از آقای جوادی اصل پیدا نکردیم که دارای مجوز باشه. آقای جوادی اصل بعد از موسیقی به چه هنری روی آوردید؟

(جوادی اصل): بعد از موسیقی من وارد هنر نقاشی شدم

(مجری): در نقاشی آثارتون به چه شکل بود؟

(جوادی اصل): در نقاشی آثاری خلق کردم و به نمایش گذاشتم

(مجری): استقبال از آثار نقاشی شما چطور بود؟

(جوادی اصل): خیلی خوب بود. چونکه گالری های من رایگان بودند و مردم زیاد میومدند

(مجری): پس موفق بودید در این زمینه

(جوادی اصل): موفق که نبودم. مردم میومدن میدیدن و مسخره میکردن و میرفتن

(مجری): چرا مسخره میکردن؟

(جوادی اصل): خوب سطح سلیقه هنری مردم هنوز به جایی نرسیده بود که آثار من رو درک کنند

(مجری): پس آثار شما چطور معروف شدند؟

(جوادی اصل): آثار من بعد ازینکه توسط داوینچی اقتباس شد دیده شد که اون هم فقط موجب شهرت داوینچی شد نه من

(مجری): دیگه چه آثاری در زمینه نقاشی داشتید؟

(جوادی اصل): من جرقه جنبش های مدرن اروپا رو با آثار خودم زدم که متاسفانه چون در کشور خودمون مخاطب نداشت این جنبشها در اروپا دنبال شد.

(مجری): چی شد که از نقاشی خارج شدید؟

(جوادی اصل): خوب دردسر برام ایجاد کرد و چندسالی هم زندانی شدم به خاطرش.

(مجری): این ماجرا باید برای شنوندگان ما جالب باشه ممکنه برای ما تعریف کنید؟

(جوادی اصل): بله. من تصمیم گرفتم یک نقاشی عامه پسند بکشم که این کار خیلی ترسناک و در عین حال زیبا بود  بعدا هم ادوارد مونک تابلوی جیغ رو از روی همین اثر من کشید. این تابلوی من خیلی محبوبیت پیدا کرد و افراد زیادی پوسترش رو به دیوار اتاقشون میزدند. بعد از چند وقت آمار سکته قلبی بالا رفت و متوجه شدند که کسایی که پوستر تابلوی من رو تو اتاقشون دارن انقدر میترسند که سکته میکنند.

(مجری): چه قدر جالب...به یک موسیقی گوش بدیم

(موسیقی)

(مجری): بعد از نقاشی به چه هنری روی آوردید؟

(جوادی اصل): بعدش وارد نویسندگی شدم.

(مجری): در نویسندگی آثارتون به چه صورت بود؟

(جوادی اصل):در نویسندگی که مثل تمام نویسنده های دیگه کتابهای من فروش نمیرفت.

(مجری): چرا کتابهاتون فروش نمیرفت؟

(جوادی اصل): خوب مردم اصلا اهل مطالعه نبودند.

(مجری): در مورد آثارتون بیشتر توضیح بدید برای شنوندگان

(جوادی اصل): کتابهای من تاثیر مستقیم روی ادبیات اروپا گذاشت. بینوایان رو اولین بار من نوشتم اما تو کشور خودم استقبال نشد و بعدا به اسم ویکتور هوگو در فرانسه به چاپ رسید.

(مجری): از ویکتور هوگو شکایت نکردید؟

(جوادی اصل): نه. اصلا خودم بهش گفتم که به نام خودش چاپ کنه. چون توی فرانسه کتاب یک نویسنده ایرانی رو نمیخرن و هدف من هم خوانده شدن کتابم بود.

(مجری): چی شد که از نویسندگی خارج شدید؟

(جوادی اصل): خوب همه اون مشکلاتی که نویسندگان دارن برای من هم وجود داشت. اما من تصمیم گرفتم باز یک داستان عامه پسند بنویسم که فیلمش رو هم بعدها تارانتینو ساخت. این داستان عامه پسند موجب شد که من چند سالی زندانی بشم.

(مجری): اینبار چه اتفاقی افتاد و اگر تمایل دارید علت این مساله رو برای شنوندگان ما توضیح بدید.

(جوادی اصل): بله. این داستان عامه پسند انقدر شخصیت پردازی قوی ای داشت که مردم خودشون رو در قالب اون شخصیت ها میذاشتن. بعد از مدتی افرادی که خودشون رو جای جولز و وینسنت گذاشته بودن تبدیل به گانگسترهای بی رحمی شدند و آمار جرم و جنایت به شدت افزایش پیدا کرد. بسیاری از خانمها تحت تاثیر نقش میا قرار میگرفتند و کوکائین مصرف میکردند تا جاییکه اووردوز کنند. حتی ورزشکارهای رزمی تحت تاثیر کاراکتر بوچ توی رینگ حریفشون رو میکشتند.

(مجری): اوه! پس آشوبی به پا شده بود؟

(جوادی اصل): بله.

(مجری): قسمت هایی برگزیده از کتابهای آقای جوادی اصل رو با هم گوش میدیم

(سکوت)

(مجری): خوب. مثل اینکه همه کتابهای شما هم غیرقابل پخش هست و ما حتی یک جمله اش رو هم نمیتونیم بخونیم. آقای جوادی اصل، بعد از نویسندگی شما وارد عرصه تئاتر شدید.

(جوادی اصل): بله

(مجری): برای ما توضیح بدید درباره آثار تئاتری خودتون

(جوادی اصل): من ابتدا خواستم نمایشنامه های خودم رو اجرا کنم که به دلیل مسائلی که سر نویسندگی برام پیش اومده بود اجازه نوشتن نداشتم. پس نمایشنامه هام رو به افراد دیگه ای دادم که شاید اونها بتونن اجرا کنند.

(مجری): این افراد چه کسانی بودند؟

(جوادی اصل): مثلا مکبث رو به شکسپیر دادم، رومئو ژولیت رو همینطور فاوست رو به گوته دادم.

(مجری): خودتون چه کارهایی میکردید؟

(جوادی اصل): من کارهایی که نوشته افراد دیگه بود رو به صورت آوانگارد اجرا میکردم.

(مجری): استقبال از تئاترهای شما چطور بود؟

(جوادی اصل): مثل تئاترهای آوانگارد دیگه برای صندلی های خالی اجرا میکردیم

(مجری): چرا این اتفاق افتاد؟

(جوادی اصل): خوب سلیقه عمومی هنوز به آوانگاردیسم نرسیده بود و عموم طالب نمایش های درام کلاسیک بودند.

(مجری): چی شد که از تئاتر هم کناره گیری کردید؟

(جوادی اصل): خوب تئاتر هم منو چند سالی به زندان فرستاد

(مجری): باز هم؟ ممکنه ماجراش رو برای ما تعریف کنید؟

(جوادی اصل): بله. من برای اینکه بتونم یک اجرای عامه پسند داشته باشم مجبور شدم سبک تئاتر محیطی رو  اختراع کنم که بتونم توسط اون تماشاگرها رو به بازی بگیرم. اجرای من به حدی زنده و تاثیرگذار بود که تماشاگرانی که میومدند و نقش میگرفتند دیگه از نقش خارج نمیشدند. اونی که نقش خرابکار رو بازی میکرد میرفت خرابکاری میکرد اونی که نقش مرده رو بازی میکرد واقعا میمرد. حتی یه آقایی نقش یک خانم باردار رو بازی میکرد که متاسفانه طوری در نقش خودش غرق شد که وضع حمل کرد.

(مجری): چقدر جالب! با هم گزیده ای از یکی از آثار نمایشی آقای جوادی اصل رو گوش میدیم

(سکوت)

(مجری): بله متاسفانه هیچکدوم از آثار نمایشی آقای جوادی اصل قابل پخش نیست. شما نمایش رادیویی هم کار کردید آقای جوادی اصل درسته؟

(جوادی اصل): بله

(مجری): از اجرای رادیویی چرا کنار رفتید؟

(جوادی اصل): بابت اون هم چند سالی زندانی شدم

(مجری): ای بابا! شما که همش زندان بودید! میشه ماجرای این رو هم برای ما تعریف کنید؟

(جوادی اصل): بله. خوب رادیو رو مردم اکثرا در ماشین گوش میدن. نمایشهای رادیویی من انقدر دارای فضاسازی قوی ای بود که راننده رو میبرد به عالم نمایش من و وقتی به خودش میومد میدید تصادف کرده. آمار تصادفات در زمان اجراهای رادیویی من 748 درصد افزایش پیدا کرد.

(مجری): امیدوارم بتونیم بخشی از یک اجرای رادیویی شما رو گوش بدیم

(سکوت)

(مجری): متاسفانه تمام اجراهای رادیویی شما هم دیگه اجازه پخش ندارند. خوب آقای جوادی اصل برامون از سینما بگید. چی شد که به سینما وارد شدید؟

(جوادی اصل): زمانیکه برادران لومیر دوربین رو اختراع کردند من هم وارد عرصه سینما شدم.

(مجری): در سینما آثار شما چطور بود؟

(جوادی اصل): در سینما من فیلمهایی ساختم باز مورد استقبال عموم مواجه نمیشد

(مجری): باز هم به دلیل سلیقه عمومی؟

(جوادی اصل): بله. فیلمهام رو برای هیچکاک و فلینی فرستادم که اونها موفقیت های بسیاری کسب کردند. نظریه تدوین رو به آیزنشتاین آموختم و پایه گذار اکسپرسیونیسم سینمای آلمان هم من بودم.

(مجری): چقدر خوب و چقدر مایه افتخاره. اما چی شد که از سینما هم خارج شدید؟

(جوادی اصل): خوب این هنر هم چندین سال برای من حبس به همراه داشت؟

(مجری): باز برای چی؟ ممکنه برای ما تعریف کنید؟

(جوادی اصل): بله. خوب من باز تصمیم گرفتم یک فیلم عامه پسند بسازم.

(مجری): همون فیلمی که تارانتینو ساخت؟

(جوادی اصل): نه اون داستان عامه پسند بود و این فیلم عامه پسند. من دیدم که مردم علاقه بسیاری به ورزشهای رزمی دارند پس تصمیم گرفتم یک فیلم رزمی بسازم و برای اولین بار بروس لی رو به سینما آوردم. بعد از دیدن این فیلمها مردم که از سینما بیرون میومدند میزدن چشم و چال همدیگه رو در میاوردن. آمار شکستگی دست و پا و بینی،دررفتگی فک و کتف و شانه و ضربه مغزی 923 درصد افزایش یافت.

(مجری): خوب. به من اشاره میکنند که هیچ فیلمی از آقای جوادی اصل اجازه پخش نداره متاسفانه. آقای جوادی اصل الان مشغول چه شغل و هنری هستید؟

(جوادی اصل): شغل خانه داری و هنر آشپزی

(مجری): آشپزی؟

(جوادی اصل): بله.

(مجری): این حرفه چطور هست؟ راضی هستید؟

(جوادی اصل): از باقی هنرها خیلی بهتر هست.

(مجری): از چه جهت بهتره؟

(جوادی اصل): ازین جهت که در هنرهای دیگه ار خیلی عالی کار کنی یا استقبال نمیشه و یا باید بری زندان. اما در آشپزی هرچی بهتر کار کنی مشتری بیشتر هم میشه.

(مجری): در این هنر چه نوآوری هایی داشتید.

(جوادی اصل): خوب من با توجه به هنرهای دیگه ای که بلد بودم اونها رو با هنر آشپزی ترکیب کردم.

(مجری): مثلا چطوری؟ میشه توضیح بدید؟

(جوادی اصل): مثلا از هنر نقاشی در ریختن دارچین روی شله زرد استفاده میکنم. یا هنگام صرف غذا موسیقی هایی مینوازم که به هضم غذا کمک بکنه.

(مجری): چه جالب.

(جوادی اصل): بله. حتی از هنر تئاتر و از طراحی صحنه، نور دکور هم برای چیدن میز استفاده میکنم.

(مجری): چقدر خوب و عالی. دیگه چه دستاوردهایی در هنر آشپزی داشتید؟

(جوادی اصل): من با ترکیب سینما و آشپزی عینک هایی ساختم که به فقرا کمک بسزایی کرد.

(مجری): ممکنه برای شنوندگان بیشتر توضیح بدید؟

(جوادی اصل): بله. این عینک ها به این شکل هست که فقرا به چشم میزنن و شروع به غذا خوردن میکنند. مثلا نون و ماست. توی این عینک صحنه نون و ماست خوردن تبدیل به نون و بوقلمون میشه.

(مجری): به به. چقدر جالب.

(جوادی اصل): بله. حتی من تونستم طعم دهنده های مختلفی هم اختراع کنم که به صورت پودر به ماست اضافه میشه و مزه بوقلمون میگیره.

(مجری): بسیار عالی پس در عرصه هنر آشپزی هم دست از ابتکار و خلاقیت بر نداشتید.

(جوادی اصل): همینطوره. خصوصا که من طعم های جدیدی هم اختراع کردم.

(مجری): مثل چه طعم هایی؟

(جوادی اصل): مثل طعم خاطره، طعم غربت، طعم تنهایی، طعم حسرت، طعم دوری و مثل اینها

(مجری): و این طعمها رو چطور باید خورد؟

(جوادی اصل): این طعم ها به صورت چاشنی به غذاهای دیگه اضافه میشه. مثلا قرمه سبزی با طعم غربت یا دیزی با طعم تنهایی.

(مجری): بسیار ممنونم از شما آقای جوای اصل و امیدوارم در این رشته هنری که انتخاب کردید مثل همیشه موفق باشید. شما رو و شنوندگان و همراهان عزیز این برنامه رو تا صدایی دیگر به خدای بزرگ میسپارم. خدانگهدار

(جوادی اصل): خواهش میکنم. خدانگهدار.












نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.