صبح طبق روال همیشگی از خواب بیدار شدم و بعد از شستن دست و صورت به هفت روش سامورایی قصد خرید نان کردم. همسرم درحالیکه نایلون بزرگ نان را آماده میکرد جواب سلامم را داد و گفت بقچه پارچه ای مخصوص نان را شسته و روی رخت آویز است. پیش ازینکه به سمت رخت آویز بروم پرسید:
- دستهاتو شستی؟
- بله، همین الان به همان روشی که گفتی شستم.
- رخت آویزهم با وایتکس ضد عفونی کردم. دست نشسته به بقچه نون دست نزنی!
- نه، حواسم هست.
بقچه را برداشتم و خواستم در نایلون بگذارم که متوجه شدم نایلون بوی وایتکس میدهد!
- اینم با وایتکس شستی؟!
- بله.
- بوی وایتکس میده.
- یه مقدار درشو باز بذار بوش بپره. ازینکه کرونا بگیریم بهتره!
آمدم صندلی کنار میز را بیرون بکشم که مجددا با جیغ همسرم برق از سرم پرید:
- دست نزن! میخوای بری نون بخری دست میزنی به صندلی آلوده؟! بذار خودم صندلی رو برات میکشم بیرون. ادامه مطلب ...
می بینم که از این ریزه مگس های زهرآگین به ستوه آمده ای، می بینم که وجودت زخمی و خون آلود شده است؛ ولیکن سربلندتر از آن هستی که خشمگین شوی.