توهمات ابدی

به کاریکاتورها فقط نخندید!

توهمات ابدی

به کاریکاتورها فقط نخندید!

سرگذشت «خشکسالی و دروغ»

«خشکسالی و دروغ» با کمترین کیفیت ممکن از مدیوم تئاتر به سینما تبدیل شد. آیا این میتواند پایانی بر تکرار مکرر این اثر باشد؟

بازگردیم به حال و هوای شهریور 88. در حوالی تقاطع خیابان های انقلاب و ولیعصر هستید. در محله هایی که چند میلیون نفر تا همین دو ماه پیش در خیابان ها به نتایج انتخابات اعتراض می کردند. محله هایی نزدیک به دو دانشگاه تهران و امیرکبیر. خودتان را در فضایی تجسم کنید که تا همین سه ماه پیش خودتان برگه های «دروغ ممنوع» را پشت ماشین خود می چسباندید.

حالا سخنی از داریوش هخامنشی درباره دروغ، روی پوستر تبلیغاتی یک تئاتر جلوی چشم شماست. در همان خیابان ها و کوچه هایی که تا دو ماه پیش هنگام عبور چشمهایتان می سوخت. نوشته محمد یعقوبی، نویسنده «زمستان 66» با نگاهی انتقادی به جنگ 8 ساله و «یک دقیقه سکوت» با مضمونی درباره قتل های زنجیره ای. همه چیز فراهم است که تحت تاثیر این تبلیغات قرار گرفته و خیال کنید مجددا با یک اثر با کنایه هایی سیاسی مواجه هستید و بلیت این تئاتر را به قیمت 5000 تومان بخرید و شاهد باشید که اصلا و ابدا سیاسی نیست!  

«اهورامزدا این سرزمین را از دشمن، از خشکسالی، از دروغ نجات دهد». از سالن که بیرون می آیید نگاهی دوباره به پوستر تئاتر می کنید. ابدا، محمد یعقوبی به شما دروغ نگفته است. او این نمایشنامه را یک سال قبل نوشته است. حتی اسم نمایشنامه را هم تغییر نداده است. بهتر است فرض کنیم تکه های پازل به صورت تصادفی کنار هم قرار گرفته اند.

به فاصله دو سال در آذر ماه سال 1390 مجددا تئاتر «خشکسالی و دروغ» این بار در سالن ناظرزاده کرمانی اجرا می رود. مجددا تبلیغات محیطی به همان شیوه دو سال قبل است. شش ماه قبل جو کاذب سیاسی بر فروش فیلم «جدایی» و «اخراجی ها 3» تاثیر بسزایی گذاشته است. نام پیمان معادی نیز در میان بازیگران می رخشد. ممکن است سه ماه قبل، «زمستان 66»، نمایش سیاسی دیگری از محمد یعقوبی را در سالن چهارسو دیده باشید. تکه های پازل مجددا به صورت تصادفی کنار هم قرار می گیرند.

این چه شیوه نقد کردن است؟

آیا به فروش بالای یک تئاتر انتقاد وارد است؟

آیا قصد، متهم کردن فردی به سودجویی است؟

خیر. برعکس قصد نگارنده اشاره به هوش و شناخت بالای محمد یعقوبی از فضای جامعه است. او نه علم غیب دارد نه با پیشگویان در ارتباط است. او یک سال پیش از همه ما به نقش گسترده «دروغ» در سطح جامعه پی برده است. یک سال پیش از آنکه بسیاری از سر جوزدگی و به صورت تبلیغاتی شعار «دروغ ممنوع» سر بدهند، محمد یعقوبی آنرا در بطن جامعه کشف کرده است و این مساله را در قالب یک درام خانوادگی که به سادگی پروانه نمایش می گیرد درآورده است. اما چرا همان سال نمایش را اجرا نمی کند؟

او در سال 87 نمایش ماچیسمو را در سالن چهارسو اجرا برده است. نمایشی درباره یک گروگان گیری. بدون کنایه های سیاسی و بی ارتباط با موضوع خشکسالی و دروغ! در فضای محدود تئاتر که هنوز تماشاخانه ایرانشهر هم افتتاح نشده است و به کارگردانان تئاتر سالانه بیش از یک موقعیت برای اجرا نمی رسد طبیعی است که یعقوبی مجبور است تا سال بعد برای تئاتر بعدی خود صبر کند.

شاید اگر آن فضا علیه «دروغ» در سطح جامعه ایجاد نمی شد هیچ وقت یعقوبی این نمایشنامه نه چندان گیرای خود را اجرا نمی کرد. اما پتانسیل جامعه برای پذیرش چنین اثری بهترین فرصت را برای او ایجاد می کند. افراد بسیاری برای نخستین بار پا در سالن تئاتر می گذارند. به جرئت می توان گفت «خشکسالی و دروغ» یکی از عوامل موثر در آشنا کردن جامعه با هنر تئاتر است. یعقوبی ازین موقعیت برای تکرار هرآنچه در عالم تئاتر است استفاده نمی کند بلکه هوشمندانه تلاش می کند که فضای تئاتر را بازتر از آنچه هست جلوه دهد و در گرایش آتی جامعه نسبت به تئاتر نقش بسزایی ایفا می کند.

در نهایت خشکسالی و دروغ تبدیل به نمایشنامه ای می شود که گروه های دیگر تئاتر نیز آنرا اجرا می کنند، به زبان های دیگر دنیا ترجمه می شود و نام این اثر امروز در برنامه سینماهای کشور نیز دیده می شود. اثری که از حداقل کیفیت های یک اثر سینمایی نیز برخوردار نیست.

اجرای سال 93 اجرا در رشت و لنگرود، ترکیه، مونترآل، تورنتو، استکهلم و باز هم در سینماهای کشور و باز هم آیدا کیخایی، همسر نویسنده، در نقش میترا و علی سرابی در نقش امید! «خشکسالی و دروغ» برای تئاتر کشور از جنبه ای مفید واقع شد اما از جنبه ای دیگر یکی از خلاق ترین نمایشنامه نویسان تئاتر ایران را از او گرفت و او را تبدیل به یک هنرمند تکراری و کلیشه ای کرد. یعقوبی دیگر یا «زمستان 66» را تکرار کرد، یا «دل سگ». «برهان» را تنها بازنویسی کرد و تکرار کرد. در خلال اینها هم اگر وقتی گیرش آمد «خشکسالی و دروغ» را تکرار و تکرار و تکرار کرد. امید که پخش گسترده این اثر در مدیوم سینما پایانی بر تکرار مکرر آن و آغاز مجدد آثار خلاقانه یعقوبی باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.